روزگاری شهر ما ویران نبود              دین فروشی اینقدر ارزان نبود

 

صحبت از موسیقی و عرفان نبود         هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود 



دختران را بی حجابی ننگ بود             رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود

 

مرجعیت مظهر تکریم بود                     حکم او را عالمی تسلیم بود

 

 

 

اینک اما ......... 

 

پشت پا بر دین زدن آزادگی است 

 

حرف حق گفتن عقب افتادگی است 




آخر ای پرده نشین فاطمه              کی رسی برداد دین فاطمه




اللهم عجل لولیک الفرج............




تاريخ : جمعه 28 آذر 1393 | 19:38 | نویسنده : montazer |

 دست بـﮧ قلم بردم تا برایتان حرف ها بزنم اما نشد ...



خواستم از "دردم" بگویم دیدم دردِ شما ، خودِ (( من )) م ...



خواستم از "بـﮯ کسـﮯ" ام حرف بزنم دیدم 「تنها」تر از شما در عالم نیست



خواستم بگویم "دلم از روزگار گرفتـﮧ" دیدم خودم در 「خون بـﮧ دل」 کردنِ شما کم نگذاشتـﮧ ام ...



بـﮧ راستـﮯ کـﮧ وسعت (( مظلومیت )) شما قابل اندازه گیرے نیست

 




تاريخ : پنج شنبه 27 آذر 1393 | 21:5 | نویسنده : montazer |

مــهــدے جــآن ؛



آلــودگے هــوا که سهـل اسـت .. !



آلودگے دلـهـایمان نیز از حــدهـشـدارگـذشـتـه،



نــفــس‌هـایـمـان به شــمــاره افــتــاده .. !



ســال ‌هـاست زنـدگے‌مـان ::: تــعــطــیــل رســمــے ::: ‌ســت ...



هوآے بــآریــدن نــدآرے مــولــآ ؟!

 




تاريخ : پنج شنبه 27 آذر 1393 | 20:54 | نویسنده : montazer |

 

 برا آقا چکار کردی؟

 

 

 

شده تا حالا بخاطر خدا ....

 

بخاطر قلب نازنین امام زمانت...

 

از خیلی چیزا بگذری؟؟؟؟

 

از یه نگاه حرام....

 

از یه کلیک حرام!!!!....

 

از بازدید یه سایت نامشروع...

 

یا از نشستن پای ی فیلم مبتذل...

 

یا از رفتن به مهمونی هایی آنچنانی که جوونا.......

 

چقد سعی کردی دل آقا رو بدست بیاری؟؟؟؟

 

چقد سعی کردی نمازتو اول وقت بخونی؟؟؟

 

چقد سعی کردی دست ی نیازمندی رو بگیری؟؟؟

 

تا حالا شده برای بدست آوردن ی دل شکسته قدمی برداری؟؟

 

چقد سعی کردی صبح جمعه ای بیدار شی و 

 

دعای عهد و با خودت زمزمه کنی

 

و برای غریبی و تنهایی آقا گریه کنی؟؟؟....

 

بقولی بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟؟؟؟

 

فقط یادمون باشه ادعای خالی رو ازمون قبول نمیکنن

 

 

باید نشون بدیم با اعمال پاکمون

 

نه اینکه هر کاری دلمون بخواد بکنیم...ک....و

 

در آخر بگی روشن فکرمو دلم پاکه!!!!!!!!!!!!!

 

نه فداتشم...نمیشه....نمیشه...

 

بخدا اینا قلب آقا رو میرنجونه...والله میرنجونه...بالله میرنجونه....

 

فقط ...خبر از دل پر درد گل یاس فاطمه داری که این چنین میکنی؟؟؟


خدایا برسان مهدی فاطمه را......

 

دنیایت بدجوری طعم قهوه تلخ را میدهد.....

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

 




تاريخ : شنبه 22 آذر 1393 | 11:30 | نویسنده : montazer |

جمعه ای هم آمد اما او نبود

 

جمعه ای دیگر صبوری میکنم

 

ترسم از این است نبینم روی او

 

انتظارم را مروری میکنم

 

من به امیدی که بینم روی او

 

صبح جمعه عشق معنا می کنم

 

در غروب پر غمش در این دلم

 

ناله ی (امن یجیبا) میکنم

 




تاريخ : جمعه 21 آذر 1393 | 23:24 | نویسنده : montazer |

 

بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد


دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد


به یاد کاروان اربعینی با گریه می گوید


همی بوسم خاکی را که بوی کربلا دارد...

 

 

 

 

اقا جان اربعینتان است و من همچنان بی توفیق...

 

 اقا جان من منتظر و چشم به راه دعوت نامه ات هستم...




تاريخ : جمعه 21 آذر 1393 | 23:17 | نویسنده : montazer |

پسر جوان: سلام حاج آقا، ببخشید مزاحم شدم. می‌شه یه سؤال خاص بپرسم؟

حاج آقا:سلام عزیزم، بپرس.

پسر جوان: دوست دختر اشکال داره؟

حاج آقا:نه خیلی هم خوبه. اگه دختر خوبی سراغ داری از دستش نده.

پسر جوان:حاج آقا جدی می‌گم، درست جواب بدید.

حاج آقا:منم جدی می‌گم اصلاً خدا جنس دختر و پسر رو برای هم جذاب آفریده که به هم

علاقه‌مند بشن و از هم لذت ببرن.

 

 

ادامشو که طبیعتا از دست نمیدید!!!

منبع سیب و یاس



ادامه مطلب


تاريخ : پنج شنبه 20 آذر 1393 | 14:33 | نویسنده : montazer |

 

 

 

تقصیر شما نیست

 

که تصویر شما نیست

 

 

من آینه ایپرشده از گرد و غبارم...

 




تاريخ : پنج شنبه 20 آذر 1393 | 14:17 | نویسنده : montazer |

راه‌هایرسیدنبهمعرفت امام

 

 

برای شناخت امام، راه‌هایی وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

 

 

1تعیین و تصریح و اعلام پیامبر؛ که مفادش خبر دادن از نصب الهی یا جعل و نصب امام به امر

 

الهی است که فرق آن با اول این است که در اول جعل و نصب بدون واسطه انجام شده و فعل

 

الهی است بدون واسطه و نص پیامبر مثل خبر دادن از آن است. در دوم فعل الهی به واسطه

 

پیامبر است که به امر پروردگار انجام می‌شود و استناد آن به خدا نیز مثل بسیاری از افعال ملائکه

 

به خدا درست است؛ چون به امر خدا انجام می‌دهند و مترتب و متفرع بر آن مطلب است، نص هر

 

امام بر امامت امام پس از خودش.

 

2.شناخت امام از راه کرامت؛ که ظهور آن، به دست کسی که مدعی امامت باشد، دلیل

 

بر صدق ادعای اوست یا به بیان بعض بزرگان دلیل بر نص و نصب او از سوی خداست؛

 

زیرا در این مسئله دو نظر است؛ یکی این‌که کرامت به صورت مستقل دلیل بر امامت

 

است و دیگری این‌که دلیل اصلی، نصب و نص پیامبر یا امام سابق است و کرامت دلیل

 

بر نصب است که اگر نص مفقود باشد و کرامت باشد، دلالت دارد بر این‌که نص بر

 

صاحب کرامت بوده و به دست ما نرسیده است.

 

 

3.شناخت از راه‌های عملی ایشان؛ اخلاق، کردار، روش، رفتار، وضع زندگی و صادرات علمی، یکی

 

از راه‌های شناخت امام است برای آنان که اهلیت تشخیص را داشته باشند و بتوانند از اخلاق،

 

اقبال، معاشر، سلوک، گفتار و سخنرانی‌ها و برخوردهای گوناگون صاحب این مقام را بشناسند.(1)

 

با توجه به اینکه اطاعت امر امام از نگاه شرع و عقل واجب است، در وجوب معرفت امام نیز بر حسب

 

حکم عقل و شرع، جای هیچ‌گونه تردید و شبهه‌ای نیست؛ زیرا هم مقدمه اطاعت است ـ که واجب

 

است و بدون وجوب آن، اطاعت و نصب امام بیهوده خواهد شد ـ و هم بر حسب آن‌چه از روایات

 

استفاده می‌شود، بالخصوص نیز واجب است

 

اکنون با روایات بسیاری که در کتاب‌های بزرگان دین وجود دارد و از سه راه بالا حکایت دارد،

 

می‌توان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را شناخت. در حدیثی از امام رضا(علیه السلام)

 

آمده است: «امام امانت‌دار الهی در میان خلقش و حجت او بر بندگانش، و خلیفه او در

 

سرزمین‌هایش و دعوت‌کننده به سوی خدا و دفاع‌کننده از حقوق واجب او بر بندگان است.

 

امام پاک‌گردیده از گناه و برکنار گشته از عیب‌هاست که همه علم اختصاص به او دارد و به

 

حلم شناخته می‌شود. امام نظم‌دهنده به دین و باعث سربلندی مسلمانان و خشم منافقان

 

و از بین برنده کفار است.

 

امام یگانه روزگار خویش است. هیچ‌کس در مقام منزلت به او نزدیک نمی‌شود و هیچ عالمی

 

با او برابری نمی‌کند، و جایگزینی بر رای او پیدا نمی‌شود و شبیه و مانند ندارد. همه فضیلت‌ها

 

مخصوص اوست بدون آن‌که آن‌ها را طلب کرده باشد؛ بلکه  این امتیازی است از طرف فضل‌کننده

 

بسیار بخشنده برای امام».(2)

 

امام صادق(علیه السلام) نیز درباره کم‌ترین درجه شناخت امام فرموده است: «کم‌ترین مقدار

 

شناخت امام این است که [بدانی] امام، هم‌طراز پیامبر است ـ مگر در نبوت ـ و وارث

 

او به شمار می‌آید و اینکه اطاعت از امام، اطاعت از خداوند و پیامبر خداست؛ باید در هر کاری

 

تسلیم او باشیم و حکم کارها را از او بخواهیم و از فرمانش پیروی کنیم».(3)

 

 

 

پی‌نوشت:

 

1. لطف‌الله صافی گلپایگانی، پیرامون معرفت امام، ص 78 ـ 77.

 

 

2. اصول کافی، ج1، ص 201.

 

 

3. خزاز قمی، کفایة‌الاثر، ص 261.

 




تاريخ : چهار شنبه 19 آذر 1393 | 22:59 | نویسنده : montazer |

آقا جان

 

همه جمعه ها شد جمعه های انتظار و تو نیامدی

 

همه جمعه ها شد جمعه های خواستن تو

 

تو نیامدی دارم دیوونه میشم

 

همه جمعه ها شد جمعه های عادت به انتظار و تو نیامدی

 

کی بیایی نمیدانم شاید در جمعه ی دیگر و یا شاید در جمعه ای که من نیستم

 

نمیدانم

 

اما هر وقت امدی خوش امدی

 


 




تاريخ : دو شنبه 17 آذر 1393 | 17:46 | نویسنده : montazer |

مولا جان !


لمس کن کلماتی راکه برایت مینویسم تابخوانی وبدانی


چقدر جایت خالیست ....


تابدانی نبودنت ازارمان میدهد.


لمس کن نوشته هاییکه لمس ناشدنیست


وعریان ،که ازقلبم به قلم وکاغذ میچکد


لمس که گونه یم راکه خیس اشک است


وپرشیار


لمس کن لحظه هایم را...


تویی که میدانی من چگونه عاشقت هستم


لمس کن این باتو نبودن ها را


لمس کن ..... لمس کن ....


یامهدی ادرکنی عجل علی ظهورک




تاريخ : جمعه 14 آذر 1393 | 16:32 | نویسنده : montazer |

مهدی جان ...

 

دردهای زیادی است که به آنها وعده داده ام با آمدنت علاج می شود.

 

جمعه ها دم غروب وقتی آسمان از اندوه نیامدنت

 

دوباره مثل صدها سال دیگری که خون گریسته است

 

 اشک سرخ می بارد به خود می گویم :

 


" آقایم باز هم نیامد.....



درست جمعه ها ،

 

 وقتی قلبم و قلب همه از تنگی فراغت مثل لاله ای

 

که زیر پا لگد شود چروکیده و رنجیده می شود

 

با خود می گویم این درد عاقبت مرا خواهد کشت ، و بعد به خود نهیب می زنم که



** او خواهد آمد **



و آنگاه از دیدگانم قطره ای اشک می چکد

 

و از سوزان ترین پرده اندوهم می گویم :

 


مهدی جان درست که من بدم و لایق تو نیستم امّا...

 

امروز هم از صبح منتظرت بودم.

 

خانه دلم را آب و جارو كرده بودم براي تو.

 

چشم هايم از پگاه، يكسره به در بود.

 

گوش هايم را سپرده بودم به سمت هر صدايي كه

 

ميتوانست نشاني از تو را به همراه داشته باشد.

 

مي دانم قابل نيستم،اما خيلي دلم مي خواهد ببينمت؛

 

جمعه ها، همه جمعه ها،ديدگانم را به سمت آمدن تو مي دوزم؛

 

دلم نيز پيوسته سرك مي كشد تا ببيند چه هنگام مي آيي.

 

گوش هاي من،صادقانه عاشق صداي تو هستند.

 

نه من تنها؛كه همگان، انتظار ديدن روي تورا دارند.

 

همه دوستت دارند. همه عاشق تو هستند.

 

دنيا،بي تو فاقد گل و عطر معناست.

 




تاريخ : جمعه 14 آذر 1393 | 15:40 | نویسنده : montazer |

آقای من!

 

مولای غریب و تنهای من!

 

پدر مهربان اهل عالم!

 

می خواهم غربتت را حکایت کنم؛

 

غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده؛

 

غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛

 

غربتی که حتی برای برخی محبانت،

 

غریب و ناشناخته است؛

 

غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند.

 

من از تصویر این غربت و غم ناتوان ام

 

مهدی جان !




تاريخ : جمعه 14 آذر 1393 | 15:34 | نویسنده : montazer |

مهدی جان کجایی...

 

با چشمی اشکبار تورا میخوانم...

 

می دانم که صدای چشمانم و نجوای غریبانه ام را

 

از پس بغضی که توان ترک برداشتن برای فریادی برایش نمانده را می شنوی...

 

آقا جان...

 

دنیای پر رنگ و ریایی است...

 

دنیای پر از دروغ و حیله... دنیای خون و خونریزی...

 

نمی دانم مردمان این زمین خاکی به طمع چه چیز ارزشمندی خون یکدیگر را میریزند

 

و بهر چه چیز اشک ها جاری می سازند و آه و ناله مظلوم را به جان می خرند...

 

مولای من...

 

من نیز پاک و بی گناه نیستم...

 

من هم پر از گناهم ولی دوستت دارم آقا...

 

همیشه گفتند می آیی...

 

گفتند سر ها خواهی برید و جنگ ها خواهی کرد...

 

آقاجان بین خودمان باشد

 

گاهی با خودم میگفتم که نکند مهدی من

 

گناهکار را هم اسیر شمشیرش کند ولایق محبتش نداند...

 

مهدی جان ولی کسی از نگاه مهربان و پر از محبتت برایم نگفت...

 

حسرت به دل هستم که ببینمت و جان در رکابت فدا کنم...

 

جانی که روزی بیهوده اسیر خاک خواهد شد،چرا بیهوده روم...

 

مهدی جان منتظر همیشگی تو خواهم ماند...

 




تاريخ : جمعه 14 آذر 1393 | 15:7 | نویسنده : montazer |